12 اسفند 1390 روزی بود که امت مسلمان ایران یک بار دیگر حماسه ای فراموش ناشدنی از خودبه یادگار گذاشت وهمه را حیرت زده کرد.
12 اسفند 1390 باردیگر مردم خوب کشورمان قدرت خود را در برابر چشمان جهانیان به رخ کشیدند ودل رهبر فرزانه مان را شاد کردند.
این افتخار به یاد ماندنی غرور روزهای تلخ وشیرین دفاع مقدس را وخاطرات دلنشین روزگاران انقلاب اسلامی را زنده کرد.
چه زیبا بود گامهای استوار آن پیر مرد فرتوتی که با چارپایه بر آستان دبستان محله مان ایستاد وانگشت جوهریش را به نشانه پایداری نشان دوربین ها داد.
چه شیرین بود کلام آن پیر زن آذری زبان که به شعررجزمی خواند وحماسه رأیش را ارزانی شهدای این مرز وبوم می کرد.
چه به یاد ماندنی بود لبخند رضایت رهبرمان آنگاه که پیروانش را استوار وپایدار یافت وخود را مانند اجداد طاهرینش تنها وبی یاور ندید.
پیروز این میدان آن پیر مردی بود که چروک صورتش نشانی از رنج ومحنت روزهای فراق از فرزند سفرکرده اش از سالهای جنگ تحمیلی داشت وبا گشاده رویی فرمان مقتدایش را لبیک گفت وبا تکیه بر چارپایه اش به آوردگاه قدرت وخدمت آمد وبادستان لرزانش رأی خود را به صندوق انداخت.
پیروز این میدان آن پیرزنی بود که صدای لرزانش کرسی های اربابان قدرت وثروت را به لرزه درآورد ووفاداریش برراه ورسم شهیدان، عرق شرم بر پیشانی سیاست بازان حرفه ای نشاند.
پیروزاین میدان جوانان، پیران، زنان ومردانی بودند که درپایمردی وپایداری بر اصول، مدعیان دروغین را پشت سر گذاشتند.
پیروز این میدان همه مردم مظلوم ونجیب این سرزمین حماسه خیز هستند والبته مولای فرزانه مان که ماهها پیش تراین حماسه را دیدند وبرایمان گزارش کردند.
چگونه باید این حماسه را سرود. چگونه باید این پیروزی را قدردانست. چطور می بایست شکر این نعمت و این مردم را به جا آورد.
....
منتخبان مردم!
چشم به راهتان می دوزیم و1461 روز رفتارتان را نگاه میکنیم. امید آن داریم حماسه اعتماد مردم را قدر بدانید وبدانیم.
دنیا خیلی زود می گذرد وآنچه می ماند، آثارما وشماست...